حسین مسرت
یـزد، شهری آباد*
شهری كه اكنون در اثر قهرِ طبیعت و بیشتر، انسانهای باشنده در آن به كویری خشك و بیكشتزار تبدیل شده، در گذشتهای نه چندان دور (از لحاظِ عمر زمین) ناحیهای سرسبز و آباد بوده است، گواه این سخن، نوشتههای جغرافیدانان و جهانگردانی است كه از این سرزمین گذشتهاند.
نخستین كس كه اشاره بر آبادانی یزد دارد، «ابن حوقل» است كه در حدود سال 331 ق مینویسد: «... مانندِ شهرهای كوهستانی، فراخ نعمت است ... این شهر بسیار با صفاست و روستاهایی پهناور و فراخ نعمت دارد و خود شهر و روستاهایش به فراوانی میوه معروف است و مقداری از میوههای تر یا خشك آن به اصفهان و جاهای دیگر حمل میشود. كوههای آن پُر درخت و پُر گیاه است.»[1] همین نكته را نویسندۀ «حدودالعالم» در حدود 372 ق به بیانی دیگر مینویسد: «انار و بَهره (فهرج) و كثه (یزد) و میبد و نائین شهركهایی از سردسیر با نعمت بسیار بر حدّ میان پارس و بیابان.»[2]
در فارسنامه نیز چنین آمده است: «یزد واعمال آن چون: میبد و نائین و كثه و فهرج و غیر آن جمله از پارس است... آب آن همه از كاریزها باشد و هوای آن معتدل است... میوهها از همه انواع باشد، امّا هیچ بیشتر از انار نیست و انار میبد نیكوتر است و به فهرج خربزهها بود نیكو و شیرین و بزرگ (و هندویانه بدان مرتبه كه دو از آن) خربزه بر چهارپایی نهند و از آن ناحیت، ابریشم خیزد از آنچ درخت توت بسیار باشد و جامههای دیبا و مُشطی و فرّخ و مانند این نیكو كنند، از آنچ همه گوسپندان ایشان، بز باشد... .»[3]
نویسندگان سه كتاب گفته شده، تمام بر این نكته تأكید دارند، كه یزد، شهری بوده پردرخت و با میوههای فراوان كه حتّی به اصفهان نیز صادر میشده، كاری كه اکنون سالهاست عكس آن انجام میشود، یعنی اكنون یكی از مناطق مهمّ تأمینكنندۀ میوۀ یزد، شهر اصفهان است، نكتۀ دیگری كه در بسیاری از كتابها و سفرنامهها از آن یاد میشود، تولید ابریشم و وجود كارخانههای فراوانِ بافت و تولید انواع پارچههای ابریشمی در یزد است، میدانیم كه پرورش ابریشم به توتستانهای بزرگی نیاز دارد كه این كار را میسّر سازد، نكتهای كه در فارسنامۀ ابنبلخی نیز آمده: «از آن ناحیت، ابریشم خیزد از آنچ درخت بسیار باشد.» ابریشمی كه به گفتۀ برخی از مورّخان، حتّی زمانی به استرآباد صادر میشده، همان كاری كه قرنها بعد عكس آن انجام شد و ابریشم از استرآباد به یزد آورده میشد.
پایان بخش این نوشته، درج بخشهایی از سفرنامۀ ماركوپولو* دربارۀ وجود نخلستانهای وسیع در یزد است: «در طیّ راه، اغلب نخلستانهایی دیده میشود كه در آنها میتوان با اسب تاخت، این نخلستانها از نظر شكار غنی هستند و در آنها انواع كبك و بلدرچین پیدا میشوند كه برای تجّارِ در حال سفر، بسیار لذّت بخشاند.»[4]
*. ویرایش نخست: ندای یزد، س8، ش315 (4/3/71): 1 و4.
[1]. سفرنامۀ ابن حوقل (ایران در صورةالارض)، ترجمه و توضیح: جعفر. شعار، تهران: امیر كبیر، 1366: 50-49.
2. حدود العالم، نویسنده نامعلوم، به كوشش: منوچهر ستوده، تهران: طهوری، 1362: 136.
1. فارسنامۀ ابن بلخی، به كوشش: گای لسترنج و رینولد آلن نیكلسون، تهران: دنیای كتاب، 1363: 122.
*. در اروپا برخی مورّخان بر پایة اسناد به جای مانده، بر این باورند كه هیچگاه ماركوپولو به ایران نیامده و مطلب آمده در سفرنامه از آن جهانگردان پیشتر از ماركوپولو است كه او رونویسی كرده است (نقل از نادر كریمیان سردشتی).
2. سفرنامة ماركوپولو، ترجمه: منصورسجّادی و آنجلادی رومانو، تهران: بوعلی، 1369: 45.
-
نویسنده : یزد فردا
-
منبع خبر : خبرگزاری فردا
http://www.yazdfarda.com/news/af/74861/
یکشنبه 17,نوامبر,2024